بوف کور و...

کتاب بوف کور نوشته صادق هدایت را دوست دارم .

 

 

دوستانی هم بودند که یا از روی کین یا مهر خواندن آثار صادق هدایت و بالاخص بوف کور را می خواستند بر حذر داردم .

اما حالا با این دوستان مخالفتی نمی کنم ولی بهشان میگویم شما که اینقدر به مانند اسپند روی اجاق سرخ می شوید حتی یکبار یک پاراگراف از آثار هدایت خوانده اید؟ و پاراگراف اول بوف کور و البته معروفش به یادم می آید:

در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره در انزوا روح را اهسته می خورد و می تراشد.
این دردها را نمی شود به کسی اظهار کرد چون عموما عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزو اتفاقات و پیش امدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می کنند ان را با لبخند شکاک و تمسخرامیز تلقی کنند.
زیرا بشر هنوز چاره و دوائی برایش پبدا نکرده و تنها داروی فراموشی توسط شراب و خواب مصنوعی به وسیله ی افیون و مواد مخدره است ولی افسوس که تاثیر این گونه داروها موقت است و پس از مدتی به جای تسکین بر شدت درد می افزایند...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.